در جامعه ي مردم سالار ديني، انسان مختار و در انتخاب روش زندگي آزاد است و سرنوشت او طبيعتاً بايد به دست خودش تعيين گردد.
با توجه به اينکه همه ي انسان ها بايد بتوانند در امور مملکت خود که به سرنوشت آنها مربوط است دخالت داشته باشند و چون ممکن نيست که همه ي مردم مستقيماً در امور دخالت نمايند، لذاست که تشکيل حکومت براي زندگي اجتماعي ضرورت پيدا مي کند.
پس مردم بايد با راي آزاد خود فرد يا افراد صالحي را انتخاب نموده تا به نمايندگي از آنها اداره امور جامعه را به دست بگيرند.
بنابراين مردم عزيز ما بايد با دوري از هر گونه تبليغات سوء و غوغا سالاري که مراکز تبليغاتي غربي و عوامل داخلي آنها به راه مي اندازند، در پاي صندوق هاي راي حاضر شده و با انتخاب اصلح ( که ما در اين گفتار به بررسي خصوصيات آن مي پردازيم ) سرنوشت فردي و اجتماعي خود را براي رسيدن به سعادت ابدي رقم بزنند.
انتخابات تعيين کننده سرنوشت فردي و اجتماعي است.
انسان با توجه به اختياري که خداوند متعال به او عنايت کرده است مي تواند سرنوشت فردي و اجتماعي خود را انتخاب کند و يا با نوع انتخاب خود سرنوشت خود را تغيير دهد.
« ان الله لا يغير ما بقوم محتي يغيروا ما بانفسهم » (6)؛ به درستي که خداوند حال قومي را تغيير نمي دهد تا اينکه آنها خود حالشان را دگرگون سازند. و اين بر اساس سنت هايي است که خداوند متعال در عالم قرار داده و هيچگونه تغيير و تبديل نيز در آن راه ندارد و لذا انسان نتيجه کاري را که در دنيا انجام داده به صورت مادي و معنوي به طور قطع خواهد ديد.
« فلن تجد لسنه الله تبديلاً و لن تجد لسنه الله تحويلاً » (7)؛ هرگز در سنت خداوند دگرگوني و تغييري نيابي.
بنابراين انسان ها مي توانند با توجه به عملکرد مثبت يا منفي خود سعادت يا شقاوت را در زندگي براي خود رقم زده و از آن بهره برده و يا در آن گرفتار آيند.
« و لو ان اهل القري آمنوا و اتقوا لفتحنا عليهم برکاتٍمن السماء و الارض و لکن کذبوا فاخذنا هم بما کانوا يکسبون » (8)؛ و اگر مردم شهرها ايمان مي آوردند و پرهيزگاري مي نمودند قطعاً مي گشوديم برايشان برکت هايي را از آسمان و زمين ليکن آنها تکذيب نمودند پس گرفتيمشان به کيفر آنچه به دست مي آوردند.
با توجه به اين مطالب بيان شده انتخابات مي تواند به عنوان يک مصداق بارز و عيني تعيين کننده سرنوشت انسان به دست خودش باشد.
بر همين اساس در سيستم حکومتي کشورمان يعني جمهوري اسلامي ايران که حکومتي مردم سالار و مبتني بر تعاليم شرع مقدس اسلام مي باشد، انتخابات نقش بسيار مهمي در صحنه هاي سياسي کشور دارد و مي توان گفت تقريباً تمامي مسئولين کشوري از طريق انتخابات عمومي برگزيده مي شوند. در اصل ششم قانون اساسي آمده است : « در جمهوري اسلامي ايران امور کشور بايد با اتکاء به آراء عمومي اداره شود ».
در نظام اسلامي انتخابات تنها به عنوان يک حق براي مردم نيست بلکه به عنوان يک وظيفه و تکليف ديني و ملي همگاني بوده و بايد بدان توجه لازم را بنمايند و در تمام انتخاباتي که به هر منظور پيش مي آيد شرکت کنند.
در حاکميت الهي بعد از آنکه مشروعيت را از آن شرع مقدس دانستيم، بايد به اين نکته نيز توجه لازم را بنمائيم که مقبوليت نظام که از سوي مردم و با راي آنها ثابت مي شود از اهميت و جايگاه ويژه اي برخوردار است چرا که حاکميت شرع و اجراي احکام و حدود آن منوط به راي مردم و پذيرش آنهاست با توجه به اين مطالب مي توان گفت نقش مردم در انتخابات بسيار مهم بوده و از اهميت بالايي برخوردار مي باشد.
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) در اين خصوص مي فرمايند :
« امروز سرنوشت اسلام و سرنوشت مسلمين در ايران و سرنوشت کشور ما به دست ملت است و اگر مساحمه کنند در اين امر، اهمال کنند، نروند راي ندهند مسئوليت متوجه خود آنهاست عيناً، و اگر بروند و در تشخيص مساحمه نکنند و اشخاص متعهد مسلم کساني که براي کشور و اهالي کشور ارج قائل هستند کساني که نمي خواهند زمام امور کشور ما به دست چپ بيفتد يا به دست راست بيفتد، اين اشخاص را چنان چه تعيين کنند به تکليف خودشان عمل کرده اند و اگر چنان چه مسامحه در اين امر کنند و آنها پيش ببرند و شما ساکت باشيد تمام مسئوليت متوجه شماست » (9)
بنابراين مي توان گفت دشمن در انتخابات دو هدف عمده را دنبال مي نمايد :
اول اينکه با توجه به جنگ رواني که از طريق تبليغات به راه مي اندازد سعي مي کند تا مانع از حضور گسترده مردم در
پاي صندوق هاي راي شود و بدين وسيله در اقتدار ملي خلل وارد کرده و نظام اسلامي را از پشتيباني نيروي عظيم مردمي بي بهره سازد. لذاست که مردم عزيز ميهن اسلامي بايد با پي بردن به نيت پليد دشمن حضوري هر چه با شکوه تر مانند ديگر انتخابات داشته، مشتي بر دهان آنها بکوبد.
دوم اينکه دشمن در مرحله ي بعدي سعي مي کند مردم را در انتخاب خود دچار مشکل کرده تا مانع از انتخاب اصلح شود و لذا مردم عزيز در اين مرحله نيز بايد با هوشياري کامل اصلح را شناسايي کرده و با دادن راي به اصلح او را در اصلاح جامعه اسلامي ياري رسانند.
با توجه به اهميت موضوع سعي مي کنيم توضيح بيشتري پيرامون مطالب عنوان شده داشته باشيم.

 



امت اسلامي در انتخابات وظيفه حساسي دارند. لذاست که در اين امر بايد سعي کنند فردي را که مي خواهند انتخاب کنند، فقط براي رضاي خدا و مصلحت امت اسلامي باشد و در انتخاب آنها هيچ گونه انگيزه اي غير از انتخاب اصلح که تنها راه حاکميت صالحان است نداشته باشند.
بر همين اساس در انتخابي که صورت مي گيرد بايد افرادي را
که مي خواهند انتخاب کنند، کاملاً شناخته شده باشند و آنها را در ديانت و صداقت امتحان کرده باشند و ميزان کارآئي آنها را براي کاري که انتخاب مي کنند، دانسته باشند.
انگيزه افراد براي شرکت در انتخابات
1 ـ تعصبات نژادي، محلي، قومي و قبيله اي
2 ـ روابط دوستي و گروهي و حزبي
3 ـ هواهاي نفساني و دنيا طلبي
4 ـ مصلحت انديشي
و آنچه بايد انگيزه يک فرد مسلمان در انتخاب افراد باشد همان مصلحت انديشي و انتخاب اصلح است و هنگامي که به پاي صندوق هاي راي مي روند بايد خدا را در نظر داشته باشند و فقط براي رضاي خدا و مصلحت اسلام کشور اسلامي شايسته ترين افراد را انتخاب کنند و اگر غير از اين باشد يعني انتخابي را که انجام مي دهند بر اساس هواي نفس و تعصبات و گرايشات حزبي و گروهي باشد در پيش گاه خدا و رسول او مسئول بوده و خائن محسوب مي شوند.
حضرت رسول اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده اند :
« هر کس خود را بر قومي مقدم بدارد ( پيشوايي آنها را بر عهده بگيرد ) در حالي که
بداند در بين آن ملت فاضل تر ( و شايسته تر ) از او ( براي آن کار ) وجود دارد، آن شخص به خدا و رسول و جميع مسلمانان خيانت کرده است ».



حضرت علي (عليه السلام) :
« هر که به کردار عده اي راضي باشد، مانند کسي است که همراه آنان کار را انجام داده باشد و هر کس به کردار باطلي دست زند او را دو گناه باشد، گناه انجام آن و گناه راضي بودن به آن ».



اول، تخصص : يعني توانايي و کارايي لازم را براي کاري که انتخاب شده است، دارا باشد.
دوم، تعهد : به اين معني که از تقواي بالايي برخوردار بوده تا نسبت به اسلام و کشور تعهد لازم را داشته باشد.
بايد گفت که همراه داشتن هر دو مورد بالا، لازم و ضروري مي باشد، زيرا در غير اين صورت شخص مورد نظر، نخواهد توانست براي خدمت به اسلام و کشور مفيد واقع گردد و شايد خسارات جبران ناپذيري وارد نمايد.



اصلح از ديدگاه قرآن و روايات ائمه (عليهم السلام)
1 ـ سعه ي صدر : قال علي (عليه السلام) :
« اله الرياسه سعه الصدر » (10)؛ ابزار رياست سعه ي صدر است.
2 ـ حلم : قال علي (عليه السلام) :
« الحلم راس الرئاسه » (11)؛ بردباري مهمترين رکن رياست است.
3 ـ متانت : قال علي (عليه السلام) :
« و لا تکن عند النغماء بطراً »(12)؛ در هنگامي که نعمت ها به تو رو آرند، مغرور و خوشحال مشو.
4 ـ استقامت : قرآن مجيد مي فرمايد :
« لتبلون في اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذين اوتوا الکتاب من قبلکم و من الذين
اشرکوا أذي کثيراً و إن تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الامور » (13)؛ به طور مسلم در اموال و نفوس خود آزمايش مي شويد، و از آنها که پيش از شما کتاب [ آسماني ] داده شدند [ يعني يهود و همچنين ] از آنها که راه شرک پيش گرفتند، سخنان آزار دهنده و فراوان خواهيد شنيد، و اگر استقامت کنيد و تقوا پيشه سازيد، پس به درستي که آن از عزم امور است.
5 ـ صبر : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« الصبر عون علي کل امرٍ »(14)؛ صبر و پايداري بر هر کاري ياور است.
6 ـ تحمل افکار ديگران : قرآن مجيد مي فرمايند :
« و لو شاء ربک لجعل الناس امه واحده و لا يزالون مختلفين » (15)؛ و اگر پروردگارت مي خواست، همه ي مردم را امت واحد بدون هيچگونه
اختلاف قرار مي داد، ولي آنها همواره مختلف اند.
7 ـ هوشياري : اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« من امارات الدوله اليقظه [ التيقظ ] لحراسه الامور »(16) ؛ از دلايل بقاي دولت بيداري آگاهي و هوشياري در حفظ و حراست امور مي باشد.
« من دلائل الدوله قله الغفله » (17)؛ از دلايل موفقيت کم غفلتي است.
8 ـ سعي و کوشش : اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« ما ادرک المجد من فاته الجد » (18)؛ کسي که کوشش نکرد به مجد و عظمت نرسيد.
9 ـ پشت کار : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« قليل يدوم خير من کثير ينقطع »(19)؛ [ چيز ] کمي که مداوم باشد، بهتر از زيادي است که تداوم ندارد.
10 ـ شجاعت : اميرالمومنين (عليه السلام) در توصيف ارزش هاي اخلاقي « مالک اشتر » با توجه به انتصاب او به عنوان فرماندار مردم مصر چنين مي فرمايند :
« اما بعد فقد بعثت اليکم عبداً من عباد الله لاينام ايام الخوف و لا ينکل عن العداء ساعات الروع اشد علي الفجار من حريق النار » (20)؛ اما بعد، يکي از بندگان خداوند را به سوي شما فرستادم که به هنگام خوف ( مردم از جنگ ) خواب به چشم راه نمي دهد، در ساعات ترس و وحشت از دشمن هراس نخواهد داشت و نسبت به بدکاران از شعله آتش سوزنده تر است.
11 ـ سخنوري : اهميت سخن گفتن به حدي است که اميرالمومنين (عليه السلام) مي فرمايند :
« رب کلام انفذ من سهام »(21)؛ چه بسيار سخناني که از تير موثرترند.
« و احلل عقده من لساني يفقهوا قولي »؛ و گره از زبانم بگشا تا سخنان مرا بفهمند.
12 ـ دشمن ستيزي : قرآن مجيد مي فرمايند :
« لا تجد قوماً يومنون بالله و اليوم الاخر يوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباء هم او ابناء هم او اخوانهم او عشيرتهم » (22)؛ قومي را نمي يابي که با داشتن ايمان، به خدا و روز قيامت، با دشمنان خدا و رسولش دوستي کنند، هر چند پدران، فرزندان، برادران و يا خويشاوندان آنان باشند.
13 ـ ايمان و عمل صالح : قرآن مجيد مي فرمايد :
« ان الذين آمنوا و عملوا الصالحات سيجعل لهم الرحمن و داً »(23)؛ کساني که ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند، خداوند رحمان محبت آنها را در دلها مي افکند.
14 ـ محبت داشتن : قرآن مجيد مي فرمايد :
« لقد جاء کم من انفسکم عزيز عليه ما عنتم حريص عليکم بالمومنين روف رحيم »(24)؛
رسولي از خود شما به سويتان آمد که رنج هاي شما بر او سخت، و بر هدايت شما اصرار دارد و نسبت به مومنين رئوف و مهربان است.
15 ـ خوش اخلاقي : محبت و مهر پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) به حدي است که قرآن مجيد آن را منبعث از رحمت پروردگار به حساب آورده مي فرمايد :
« فبما رحمه من الله لنت لهم و لو کنت فطا غليظ القلب لانفضوا من حولک فاعف عنهم و استغفرلهم »(25)؛ از پرتو رحمت الهي در برابر آنها، نرم ( و مهربان ) شدي و اگر خشن و سنگ دل بودي، از اطراف تو پراکنده مي شدند، بنابراين آنها را عفو کن و براي آنها طلب آمرزش نما.
16 ـ تولي و تبري : عن رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) :
« الحب في الله فريضه و البغض في الله فريضه » (26)؛ از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نقل شده است دوستي در راه
خدا و دشمني در راه خدا تکليف است.
امام صادق (عليه السلام) مي فرمايد :
« کل من لم يحب علي الدين و لم يبغض علي الدين، فلا دين له »؛ کسي که دوستي و دشمني بر دين نداشته باشد، دين ندارد.
17 ـ مدارا : اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود :
« راس السياسه استعمال الرفق » (27)؛ مهمترين رکن سياست به کارگيري رفق و مدار است.
و در جايي ديگر آن حضرت مي فرمايد :
« ثمره العقل مداراه الناس » (28)؛ ثمره ي عقل مدارا کردن با مردم است.
« مداراه الرجال من افضل الاعمال » (29)؛ مدارا کردن با مردم از بهترين اعمال است.
18 ـ درخواست عمل در حد توان : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايد :
« اذا اردت ان تطاع فاسئل ما يستطاع »(30) ؛
اگر خواستي تو را اطاعت کنند، چيزي که مقدور باشد، طلب کن.
19 ـ دوري از مخالفت : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« الخلاف يهدم الراي »(31) ؛ مخالفت تصميم گيري را نابود مي کند.
20 ـ شدت عمل در مواقع لازم : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و اخلط الشده بضغث من اللين و ارفق ما کان الرفق ارفق و اعتزم بالشده حين لا يغني عنک الا الشده »(32)؛ شدت و سخت گيري را، با کمي نرمش درهم آميز، در آنجا که مدارا کردن بهتر است، مدار کن ! اما آنجايي که جز با شدت عمل، کار از پيش نمي رود، شدت را به کار بند.
21 ـ پرهيز از جزيي نگري : امير المومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« ان رايک لا يتسع لکل شيء ففرغه للمهم » (33)؛ راي و فکر تو گنجايش همه چيز را ندارد، پس او را براي پرداختن به امور مهم آزاد گذار.
22 ـ استفاده از فرصت ها : امام علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و لا کل فرصه تصاب » (34)؛ هر فرصتي باز نمي گردد.
در همين مورد امام حسن (عليه السلام) مي فرمايند :
« الفرصه سريعه الفوت بطيئه العود » (35)؛فرصت با سرعت از بين مي رود و به کندي باز مي گردد.
امام صادق (عليه السلام) از امير المومنين علي (عليه السلام) نقل مي کند :
« اياکم و التسويف في العمل بادروا به اذا امکنکم »(36) ؛ بر حذر باشيد از عقب انداختن کارها، هنگامي که امکان کاري برايتان به وجود آمد، اقدام کنيد.
23 ـ پرهيز از لجاجت : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« اللجاج يفسد الراي »(37)؛ لجاجت، فکر و انديشه انسان را فاسد مي کند.
و باز مي فرمايند :
« ليس للجوج تدبير » (38)؛ افراد لجوج عاقبت انديشي ندارند.
24 ـ کنترل و نظارت : اميرالمومنين (عليه السلام) در نامه ي خود به مالک اشتر مي فرمايند :
سپس با فرستادن ماموران مخفي، راستگو و با وفا، کارهاي آنان ا زير نظر بگير، زيرا بازرسي مداوم پنهاني سبب مي شود که آنها به امانت داري و مدارا کردن با زير دستان ترغيب شوند (39)
در اين مورد امام رضا (عليه السلام) فرموده اند :
« پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) همواره هنگامي که لشگريان را براي جنگ اعزام مي نمودند و به اميران اطمينان نداشتند، فردي مورد اعتماد به همراه او مي فرستادند که از او به آن حضرت خبر برساند» (40)
25 ـ ارزيابي نيروها : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« افه الاعمال عجز العمال » (41)
آفت و بلاي کارها ناتواني کارگزاران است.
26 ـ تشويق نيکوکاران : از اميرالمومنين علي (عليه السلام) نقل شده است :
« هرگز نبايد افراد نيکوکار و بدکار در نظرت مساوي باشند، زيرا اين کار سبب مي شود که افراد نيکوکار در نيکي هايشان بي رغبت شوند و بدکاران در عمل بدشان تشويق گردند، و هر کدام از اينها را مطابق کارش پاداش ده. »(42)
27 ـ تنبيه خطاکاران : اگر يکي از آنها دست به خيانت زد و ماموران سري تو متفقاً چنين گزارشي را دادند، به همين مقدار از شهادت قناعت کن و او را زير تازيانه ي کيفر بگيرد و به مقدار خيانتي که انجام داده، او را کيفر نما، سپس وي را در مقام خواري و مذلت بنشان و نشان خيانت را بر او بنه و گردن بند ننگ و تهمت را بر گردنش بيفکن و او را به جامعه معرفي کن (43)
28 ـ عفو و گذشت : قرآن مجيد مي فرمايد :
« و منهم الذين يؤذون النبي و يقولون هو اذن
قل اذن خيرٍ لکم » (44)؛ از آنها کساني هستند که پيامبر را آزار مي دهند و ميگويند او خوش باور و گوشي است بگو خوش باور بودن او به نفع شماست.
حضرت علي (عليه السلام) به مالک اشتر چنين مي فرمايند :
« گاه از آنها لغزش و خطا سر مي زند، ناراحتي هايي به آنان عارض مي گردد، به دست آنان عملاً يا به طور اشتباه کارهايي انجام مي شود در اين مورد از عفو و گذشت خود آن مقدار به آنها عطا کن، که دوست داري خداوند از عفوش به تو عنايت کند، زيرا تو مافوق آنها و پيشوايت مافوق تو و خداوند ما فوق کسي است که تو را زمامدار قرار داده است » (45)
29 ـ استفاده از تجربه : حضرت علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« العقل غريزه يزيد بالعلم بالتجارب »(46)
عقل غريزه اي است که با علم و تجربه زياد مي شود.
آن حضرت در جاي ديگري مي فرمايند :
« کسي که کم تجربه بود فريب خورد و کسي که تجربه اش زياد بود لغزش هايش کم گرديد ».
30 ـ مشورت کردن : پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در موارد بسياري با اصحاب مشورت نموده و نظر آنها را عمل مي نمايند :
« حق علي العاقل ان يستديم الاسترشاد و يترک الاستبداد » (47)؛ بر عاقل حق است که همواره از ديگران راهنمايي بخواهد و استبداد را ترک کند ».
31 ـ در نظر داشتن رضايت الهي : امير المومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« و هرگز خداوند را به خاطر رضايت احدي از مخلوقاتش به خشم نياور، چرا که خداوند جاي همه کس را مي گيرد و کسي نمي تواند جاي خداوند را بگيرد » (48)
عدالت داشتن : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« من عدل نفذ حکمه »(49)؛ کسي که عادل باشد، حکمش نفوذ خواهد کرد.
33 ـ رسيدگي به مشکلات : رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند :
« همانا خداوند بندگان را در مورد آبرويشان مورد سوال قرار مي دهد، همان گونه که در مورد اموالشان سوال مي کند و مي فرمايد : اي بنده ي من ! به تو نعمت آبرو دادم، پس آيا با اين آبرو مظلومي را کمک کردي ؟ و به فرياد غمگيني رسيدي ؟ » (50)
34 ـ دوري از خائين : اميرالمومنين علي (عليه السلام) مي فرمايند :
« من خانه وزيره فسد تدبيره » (51)؛ هيچ گاه خود را در زماني طولاني از رعيت پنهان مدار ! چرا که دور بودن زمامداران از چشم رعايا، موجب نوعي محدوديت و بي اطلاعي نسبت به امور مملکت است، و اين چهره پنهان داشتن زمامداران،
آگاهي آنها را از مسائل نهايي قطع مي کند. در نتيجه بزرگ در نزد آنان کوچک، و کوچک بزرگ و کار نيک زشت و کار بد خوب و حق با باطل آميخته مي شود. اما اگر مدير به شکلي دوستانه و مهرآميز به محل کار افراد رفته، آنها را جمع کند و ساعتي با آنها نشسته، حرف ها و سخنان شان را بشنود، به حدي در روحيه ي کارکنان تاثير مثبت مي گذارد و دوستي و صميميت بين آنها حاکم مي کند که قابل توصيف نيست » (52)

پي‌نوشت‌ها:
 

6-رعد / 11.
7-فاطر / 43.
8-اعراف / 96.
9-صحيفه ي نور، ج 12، ص 6.
10-نهج البلاغه، حکمت 176.
11-ميزان الحکمه، ج 2، ص 512.
12-نهج البلاغه، ج 5، نامه ي 33.
13-آل عمران / 186.
14-تصنيف غرر الحکم، ص 280.
15-هود / 118.
16-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
17-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
18-همان، ص443.
19-همان، ص481.
20-نهج البلاغه: ص411.
21-تصنيف غررالحکم، ص 209.
22-مجادله / 22.
23- مريم / 96.
24-توبه / 128.
25-آل عمران / 159.
26-ميزان الحکمه، ج 6، ص 233.
27-تصنيف غرر الحکم، ص 432.
28-ميزان الحکمه، ج 3، ص 239.
29-ميزان الحکمه، ج 3، ص 341.
30-تصنيف غرر الحکم، ص 341.
31-نهج البلاغه، حکمت 251.
32-نهج البلاغه، نامه ي 46.
33-ميزان الحکمه، ج 4، ص 40.
34-الحياه، ج 1، ص 355.
35-الحياه، ج 1، ص 356.
36-الحياه، ج 1، ص 359.
37-ميزان الحکمه، ج 8، ص 484.
38-ميزان الحکمه، ج 8، ص 484.
39-نهج البلاغه، نامه ي 53.
40-وسائل الشيعه، ج 11، ص 44.
41-تصنيف غررالحکم، ص 345.
42-نهج البلاغه، نامه ي 53.
43-نهج البلاغه، نامه ي 53.
44-توبه / 61.
45-نهج البلاغه، نامه ي 53.
46-ميزان الحکمه، ج 6، ص 426.
47-تصنيف غرر الحکم، ص 55.
48-نهج البلاغه، نامه ي 27.
49-تصنيف غرر الحکم، ص 340.
50-ميزان الحکمه، ج 2، ص 195.
51-تصنيف غرر الحکم، ص 345.
52-نهج البلاغه، نامه ي 53.
 

منبع: نامزد اصلح ، محمد آموزگار ، انتشارات ثقلين - 1388